تغییر | ||
هر روز صبح در آفریقا آهویی از خواب بیدار می شود که می داند باید از شیر سریع تر بدود وگرنه طعمه او خواهد بود و شیری
که می داند باید از آهو تندتر بدود وگرنه از گرسنگی خواهد مرد
مهم نیست شیر باشی یا آهو
مهم این است
که با طلوع آفتاب با تمام توان شروع به دویدن کنی
نلسون ماندلا [ دوشنبه 91/7/3 ] [ 2:16 عصر ] [ بهرام میرمحمدیان ]
[ نظرات () ]
اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی • و چون زندگی بدین گونه است دستکم یکی از آ نها اعتراضش به حق باشد تا که زیاده به خودت غرّه نشوی و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی نه خیلی غیرضروری تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگه دارد • همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می کنند و با کاربردِ درست صبوری ات برای دیگران نمونه شوی [ دوشنبه 91/7/3 ] [ 2:15 عصر ] [ بهرام میرمحمدیان ]
[ نظرات () ]
• و امیدوام اگر جوان هستی و اگر رسیده ای، به جوان نمائی اصرار نورزی و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند امیدوارم سگی را نوازش کنی
• امیدوارم که دانه ای هم بر خاک بفشانی و با روئیدنش همراه شوی تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد • بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی و برای اینکه سالی یک بار پولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: این مالِ من است فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی که اگر فردا خسته باشید، [ دوشنبه 91/7/3 ] [ 2:14 عصر ] [ بهرام میرمحمدیان ]
[ نظرات () ]
اندیشه ها ...
من با زمان قرار همزیستی مسالمت آمیز گذاشته ام که نه او مرتباً مرا دنبال کند و نه من از او فرار کنم، بالاخره که روزی بهم خواهیم رسید“ (ماریو لاگو) ”هرگز در مسیر پیموده شده گام برندارید، زیرا این راه تنها به همان جائی می رسد که دیگران رسیده اند. (گراهام بل) ”در عشق همیشه قطره ای جنون هست و در جنون هم همیشه قطره ای عقل“ (فردریک نیچه) ” گذشت زمان بر آن ها که منتظر می مانند بسیار کند، بر آن ها که می هراسند بسیار تند، بر آن ها که زانوی غم در بغل می گیرند بسیار طولانی، و بر آن ها که به سرخوشی می گذرانند بسیار کوتاه است. اما، برآن ها که عشق می ورزند، زمان راآغاز و پایانی نیست.“ (ویلیام شکسپیر) ” بسیاری مردم شادی های کوچک را به امید خوشبختی بزرگ از دست می دهند.“ (پرلس. باک) ” درک زندگی تنها با نگاه به گذشته میسر است، اما زندگی کردن، تنها با نگاه به آینده.“ (سورن کیرکگارد) ” وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد. “ (برتراند راسل) ” اگر می توانستم به جوانی بازگردم، بازهم تمام همان اشتباهات را می کردم، اما قدری زودتر“ (تالولا بنکهد) ” هیچ چیزی نمی توان به کسی یادداد، اما می توان به او کمک کرد تا پاسخ ها را در درون خود بیابد.“ (گالیلئو گالیله) ” کسانی هستند که با ما صحبت می کنند و ما به آنها گوش نمی دهیم؛ کسانی هستند که ما را آزار می دهند و جراحت ماندگاری باقی نمی گذارند، اما کسانی هم هستند که تنها سرراه زندگی ما قرار می گیرند و مهر و نشان شان را برای همیشه بر ما می گذارند.“ (سیسیلیا میرلز) ” فلسفه حقیقی آن است که دیدن دنیا را دوباره بیاموزیم.“ (مرلاو – پونتی) ” عشق بهترین نغمه در موسیقی زندگی است.انسان ِ بدون عشق، هرگز با همسرائی باشکوهِ بشریت همنوا نخواهد شد. ( روک شنایدر) ” وقتی کمتر سزاوارم بمن مهر بورز، آخر آن زمان نیازمند ترم“ (ضرب المثل چینی) روز خوش000 [ دوشنبه 91/7/3 ] [ 8:0 صبح ] [ بهرام میرمحمدیان ]
[ نظرات () ]
یکی بود یکی نبود، چهار شمع به آهستگی می سوختند و در محیط آرامی صدای صحبت آنها به گوش می رسید : شمع اول گفت: ” من صلح و آرامش هستم، اما هیچ کسی نمی تواند شعلهَ مرا روشن نگه دارد. من باور دارم که به زودی می میرم...“ سپس شعلهَ صلح و آرامش ضعیف شد تا به کلی خاموش شد. شمع دوم گفت: ”من ایمان هستم . برای بیشتر آدم ها دیگردر زندگی ضروری نیستم، پس دلیلی وجود ندارد که روشن بمانم...“ سپس با وزش نسیم ملایمی، ایمان نیز خاموش گشت. شمع سوم با ناراحتی گفت: ”من عشق هستم ولی توانایی آن را ندارم که دیگر روشن بمانم. انسان ها من را در حاشیه زندگی خود قرار داده اند و اهمیت مرا درک نمی کنند. آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیک ترین کسان خود عشق بورزند...“ طولی نکشید که عشق نیز خاموش شد. ناگهان... کودکی وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را دید. ”چرا شما خاموش شده اید، شما قاعدتا باید تا آخر روشن بمانید . “ سپس شروع به گریه کرد . آنگاه شمع چهارم گفت: ”نگران نباش تا زمانی که من وجود دارم، ما می توانیم بقیه شمع ها را دوباره روشن کنیم. مـن امـــید هستم !“ با چشمانی که از اشک و شوق می درخشید ، کودک شمع امید را برداشت و بقیهَ شمع ها را روشن کرد . نور امید هرگزاز زندگیتان خاموش مباد!
[ دوشنبه 91/7/3 ] [ 7:58 صبح ] [ بهرام میرمحمدیان ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |